سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ

هوالســــلامـ

+ عرض می شود که یک جایی هست که به آن می گویند زورخانه! و علی اصول! توی زورخانه به کسی زور نمی گویند!

اینکه کمی بعد از معاهده ژنوچندم! امریکایی ها و غیره، بزنند زیر بسته ای که روی میز چکش کاری شده بود! آدم را یاد گودزورخانه هایی اروپایی! می اندازد

البته توی زورخانه های آنها بجای پهلوانان گلادیاتورهای وحشی میجنگیدند

+ منزل یکی از رفقا درب ورودیش مثل درب زورخانه کوتاه است! و هنگام ورود همه عبارت "بزن زنگو" را قرائت کرده و وارد می شوند....


[ دوشنبه 92/9/4 ] [ 8:4 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

قتل صبر

به مناسبت شب عاشورا

قتل صبر آن است که انسانی یا حیوانی را بسته نگه دارند و بکشند. در حدیث است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) کسی را اینگونه نکشت و از اینگونه کشتن چهارپایان نیز نهی شده است، یعنی اینکه جانداری را زنده نگه دارند و آنقدر به آن ضربه بزنند تا بمیرد. به شهداء و اسیرانی که کشته می شوند نیز «مصبور» گفته می شود. در مورد حیواناتی که زجرکش می شوند نیز به کار می رود.

از مظلومیت سیدالشهداء (علیه السّلام) و قساوت کوفیان از جمله آن بود که حسین بن علی(علیهما السّلام) را درحالی که هنوز رمق در بدن داشت، مورد ضربه های شمشیر و نیزه قرار دادند و سر مقدسش را جدا کردند.

امام سجاد (علیه السّلام) به عنوان افشاگری از ستم یزیدیان، در خطبه ای که در کوفه در حال اسارت خواند از جمله فرمود: أنا ابن من قُتل صبراً و کفی بذلک فخراً[1]؛ من پسر کسی هستم که به قتل صبر کشته شد و همین افتخار مرا بس.[2]


[1]. مقتل مقرم، ص411?

[2]. فرهنگ عاشورا، ص382?

از وبلاگ حمیدرضا فلاح


[ چهارشنبه 92/8/22 ] [ 8:14 عصر ] [ م.بازمانده ] [ نظرات () ]

شریح قاضی از خواص بود!!

قاضی بود.....
یعنی حقوق خوانده بود
سرهنگ؛ امنیتی یا نظامی و... نبود!!

چه کرد؟؟!
فقط سر را به زر فروخت!
همین....


[ یکشنبه 92/8/19 ] [ 12:33 عصر ] [ م.بازمانده ] [ نظرات () ]

السلام

بی اختیاری ذهنم در همه مراسمات، مرا به یاد پارک کردن یک پراید! میاندازد توی پس کوچه های قیطریه!!! و بعد از یک مراسم باشکوه! انتظار داغی که توش هــــوف هوف کردن های نوشیدن یک چای گلیظ! به ادم دست می دهد!
این را نوشتم که ابنائ بشر بدانند، بعد منزل نبود در سفر ظریف!  

و ما همچنان بیاد این رفیق شفیق هستیم

+ نخستین پست، خاطرات مشترک رو هم نوشتیم که آیندگان بدانند، باب این مشترکات فرهنگی نیز باز می باشد.


[ شنبه 92/8/18 ] [ 7:14 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

 

سبک زندگی
ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوین اسلامى بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبه‌ى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
 آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین‌المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.
اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.
اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همه‌ى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان که مى‌بینید در دنیاى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، ناامیدى هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بى‌هدفى و پوچى هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها باید خودتان را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است.
ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآورى ترویج میکنیم، هر مبتکرى و هر ابتکارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مینشانیم - این به جاى خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جاى دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم.
تمدن نوین اسلامى که ما مدعى‌اش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بین‌المللى هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.
1391/07/23
+ در پاسخ به دوستان مدعو جدید! یه جورایی هدف مخبت شاید! این هم باشد، زندگی به سبک چندتا زوج آدم حسابی!!

 


[ شنبه 91/12/19 ] [ 11:18 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

یک قدم جلوتر

شیخ یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد.

بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند. مردم می آمد و می‌نشست.

چون شیخ بیرون آمد مقریان قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند، چنانک هیچ جای نبود.

معرف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید

شیخ گفت: .....«و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.»

و دست به روی فرو آورد و گفت:

«هر چه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته‌اند، او بگفت که از آنچه هستید یک قدم فراتر آیید

کلمه‌ای نگفت و از تخت فرو آمد و برین ختم کرد مجلس را.

(اسرارالتوحید فی مقامات ابوسعید ابوالخیر، محمد بن منور)


[ دوشنبه 91/12/7 ] [ 7:19 عصر ] [ م.بازمانده ] [ نظرات () ]

امروز همراه دوستی از در وارد جایی شدیم!
به حاظران! سلام کرد و در حالیکه کفشش خیس بود، نزدیک بود با مخ بره تو شیشه!
 

سلام، به دادِش رسید، دستش تو دست دستگیره مونده بود و ...

+ گفت: سلام اسم خودشه، سلام زمین نمی خوره! 


[ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 12:13 صبح ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

ذوق میکرد چمن
برگ حالش بهتر شد
نظم برکه از هم پاشید
و خدا باران داد...


[ دوشنبه 89/6/1 ] [ 12:15 صبح ] [ مخبت ] [ نظرات () ]

*خداوند می گوید اصلا من گناه تو را ننوشتم که آن را ببخشم؛ملائکه نوشته بودند که آن را هم با استغفارت پاک کردی.

(مصباح الهدی)


[ دوشنبه 89/4/14 ] [ 6:59 عصر ] [ فانوس ] [ نظرات () ]
وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریبٍ سبأ 51
مفسّرین خاصّه در این باره تعبیراتى نمایند برخى آنها را دشمنان اسلام در جنگ بدر میدانند آنهم بنا بروایت از ضحّاک و سدّى،- و بنا بروایت از ابو- حمزه ثمالى که از امام سجّاد علیه السّلام و نیز از حسن بن حسن بن على نقل نماید گوید که همان جیش بیداء است چنانکه شیخ بزرگوار نیز در تفسیر خود بدان اشاره نموده است و نیز از حذیفة الیمان روایت شده که پیامبر فرمود فتنه‏اى بین اهل مشرق و مغرب پدید آید و در این میان سفیانى بر آنها خروج کند تا اینکه بدمشق فرود آید و دو لشگر را یکى بسوى مشرق و دیگرى را بزمین بابل بطرف بغداد گسیل دارد-
نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص: 657- که بیش از سه هزار نفر را مى‏کشند و نیز باز بنا بروایت از اصحاب ما از طریق امامین باقر و صادق علیهم السّلام مانند این واقعه را در احادیث مربوط به مهدى موعود امام قائم علیه السّلام ذکر نموده‏اند.- چنانکه در تفاسیر على بن ابراهیم و محمّد بن ابراهیم النعمانى و عیّاشى و برهان آمده است.-
امروز هم جمعه ای دیگر بود که ما غیبت خوردیم...


[ جمعه 89/4/11 ] [ 11:0 عصر ] [ مخبت ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>


درباره وبلاگ

میگن وقتی بچه شیشه میشگنه! اگه با مرام باشه میره قلکش رو میشکنه! و میره پیش صاحب شیشه و میگه همه پولم همینه... اونم اگه مثه بچه با مرام باشه... اشک بچه رو پاک میکنه و میگه حالا که خودت رو شکسته منم می بخشمت..... خدایا هم دلمون شکستست... هم قلکمون... اصلن بضاعت ما مزجاته! تازه گم هم شدیم... کسی نیست ما رو پیدا کنه؟! + و اکنون در سال 91 خانوداگی و دوستانه کردیم این وبلاگ رو برای نوشتن از سبک زندگی، یک زندگی به سبک ایرانی اسلامی تجربه ها و حکایت ها و آشپزی ها . .... هر چه به درد یک زندگانی! بکند
آرشیو مطالب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 55618